اگر شما اطلاعات حساس مشترکی با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط میشه، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب، جلوگیری کنید

درس سوم: بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد، پیتر وارد حمام شد . . . همون موقع زنگ در خونه به صدا دراومد. زن پیتر یک حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه. همسایشون رابرت پشت در ایستاده بود. تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان 2000 دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!؟
بعد از چند لحظه تفکر، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا میکنه و 2000 دلار به زن پیتر میده و میره!؟
زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت. پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟
زن جواب داد: رابرت همسایمون بود!؟
پیتر گفت: خوبه . . . چیزی در مورد 2000 دلاری که به من بدهکار بود گفت؟

هیچ نظری موجود نیست: