پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت!

بدان که انسان عارف به حقایق و مطلع از نسبت بین ممکن و واجب- جل و علا- داراى دو نظر است:

یکى نظر به نقصان ذاتى خود و جمیع ممکنات و سیه رویى کائنات که در این نظر، علما یا عینا بیابد که سرتا پاى ممکن در دل نقص و در بحر ظلمانى امکان و فقر و احتیاج فرو رفته از لا و ابدا، و به هیچ وجه از خود چیزى ندارد و ناچیز صرف و بى‏آبرویى محض و ناقص على الاطلاق است. بلکه این تعبیرات نیز در حق او درست نیاید و از تنگى تعبیر است و ضیق مجال سخن، والا نقص و فقر و احتیاج، فرع تسیئیت است و براى جمیع ممکنات و کاف خلایق از خود چیزى نیست. در این نظر اگر تمام عبادات و اطاعات و عوارف و معارف را در محضر قدس ربوبیت برد، جز سرافکندگى و خجلت و ذلت و خوف چاره‏اى ندارد. چه اطاعات و عبادتى؟ از کى براى کى؟ تمام محامد راجع به خود اوست، و ممکن را در او تصرفى نیست، بلکه از تصرف ممکن، نقص عارض اظهار محامد و ثناى حق شود که اکنون عنان قلم را از او منصرف مى‏نماییم. و در این مقام فرماید: «ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک». چنان چه در مقام اول فرماید: «قل کل من عندالله». و قائل در این مقام گوید:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت‏
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

«قول پیر راجع به مقام دوم و قول خود قائل راجع به مقام اول است. پس در این نظر خوف و حزن و خجلت و سرافکندگى انسان را فرا گیرد»

امام خمینی | حضور 2 صفحه 209

هیچ نظری موجود نیست: